دارم وراجی می کنم . فقط می خواهم به مادرم بگویم که واقعا می ترسم،و باور بنیادی ام را به نیک ذاتی بشر از دست می دهم. این باید متوقف شود. گمان می کنم باید همه چیز را کنار بگذاریم و زندگی مان را صرف متوقف کردن این وضعیت کنیم. دیگر فکر نمی کنم که این یک کار افراطی باشد. من هنوز هم واقعا دوست دارم با آهنگ های پت بناتار برقصم و دوست پسر داشته باشم و درباره ی همکارهایم کمیک استریپ درست کنم. ولی این وضعیت را هم می خواهم متوقف کنم. بی اعتقادی و وحشت چیزی است که الان حس می کنم . سرخوردگی. از این که این وضعیت واقعیت محوری دنیای ماست، و ما هم در واقع در آن مشارکت داریم، سرخورده می شوم.
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر