کتاب قصه های الهی نامه5(بهلول و بچه ها) : بهلول، یکی از آدم های دانا و با ایمان زمان خود بود؛ ولی به خاطر اینکه از دست حاکم آن زمان، یعنی هارون الرشید در امان باشد، خود را به دیوانگی زده بود. روزی از روز ها بهلول، با سر و رویی آشفته در خیابان قدم می زد. چند تا از بچه ها او را دیدند. اذیتش کردند و به طرفش سنگ انداختند. آنها از هر طرف به او سنگ می انداختند و داد و فریاد می کردند. بهلول از دست آنها به تنگ آمد. سنگ کوچکی را از روی زمین برداشت، رو به آنها گرفت و گفت: حالا که می خواهید به من سنگ بیندازید، این سنگ های کوچک را به طرفم پرت کنید.سنگ های بزرگ ممکن است پایم را بشکند. آن وقت، دیگر نمی توانم ایستاده نماز بخوانم و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر