ماجراهای دورا(24)نجات دزد دریایی

کتاب ماجراهای دورا(24)نجات دزد دریایی : در شهرِ دورا، روزِ جشنِ بزرگِ دُزد دریایی است. مامانِ دورا، دارد تو جشنواره، پول جمع می‌کند تا قَلعه‌ی قدیمی شهر را موزه کند. دورا و دوستانش، هم در جشن حاضر شده‌اند تا به هم کُمک کنند.کیتی، بادکنک‌ها را باد می‌کند. اِما صورتِ بچّه‌ها را به شکلِ دزد دریایی گریم می‌کند. آلنا روی تورِ بارگیری کشتی می‌دود و نیانا هم به بچه‌ها یاد می‌دهد که ستاره‌ها را با تلسکوپ رَصد کنند. در حالی که دورا بی‌صبرانه منتظرکشتی دزدان دریایی است تا همه را به دریا ببرد. پابلو هم دو لُپی دارد، پُف فیلِ فلفلی می‌خورد و می‌گوید: من می‌میرم برای غذاهای جَشنواره! حتی اگر از پُرخوری بترکم، باز هم می‌خورم! هوم...! هوم...! هوم...! کمی بعد، یک پسر بچه، پیشِ دورا می‌آید و می‌گوید: سلام، من جورج هستم! مامانم برایم بلیطِ کشتی دزدانِ دریایی را خریده است! کاپیتانِ کشتی، شما هستید؟ دورا می‌پرسد: دوست داری، کشتی دزدان دریایی را هدایت کنی؟ جورج سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: چرا که، نه؟! ولی کشتی کجاست؟! و...