فرانکلین به جشن خداحافظی می رود

کتاب فرانکلین به جشن خداحافظی می رود : فرانکلین می‌تواند اعداد را با انگشت‌هایش بشمارد و بند کفشش را خودش ببندد. او روزهای هفته، ماه‌های سال و تعطیلات هر فصل را به خوبی می‌داند. هالووین نزدیک است و فرانکلین دارد به ارواح، جن‌ها و کدو حلوایی‌هایی که به شکل فانوس درست خواهند شد، فکر می‌کند. او آخر هفته به یک جشن خداحافظی دعوت شده است. با این حال او درباره‌ی این مهمانی چیز زیادی نمی‌داند. فرانکلین وقتی از مدرسه به خانه آمد، نامه‌ای را دید که برایش آمده بود. مادرش آن را قبلاً روی میز گذاشته بود. فرانکلین نامه را باز کرد. دعوت‌نامه به یک مهمانی شب مهاجرت بود که آخر هفته برگزار می‌شد. فرانکلین با هیجان گفت: «یک مهمانی!» او با عجله به دنبال پدر و مادرش گشت تا دعوت‌نامه را به آن‌ها نشان دهد. فرانکلین از مادرش پرسید: «مهمانی شب مهاجرت چیست؟» مادرش جواب داد: «این مهمانی به مناسبت شروع تعطیلات غازها است. در این روز غازها خانه‌ی تابستانی خودشان را ترک کرده و برای زمستان به جنوب پرواز می‌کنند.» فرانکلین گیج شده بود. او به مادرش یادآوری کرد که دوستش غاز، مهاجرت نمی‌‎کند. مادرش حرف او را تأیید کرد و گفت: «بله، خانواده‌اش به او اجازه‌ی مهاجرت نمی‌دهند، امّا خیلی از دوست‌ها و بستگانش مهاجرت می‌کنند.» و...