پیراهن آبی ترزا

کتاب پیراهن آبی ترزا : در را باز کردی و چمدانت را هل دادی داخل آپارتمانت، خرت خرت چرخ‌های چمدان روی پارکت‌ها جای سکوت را گرفت. آمدی پشت پنجره، گلدان ارکیده خشکش زده بود. گل‌ها روی شاخه، منجمد و یخی به نظر می‌رسیدند. گلبرگ‌ها مثل پوست پیاز درهم، مچاله و رنگ پریده بودند. روی کاناپه‌ی چرمی نشستی. اتاق به رنگ جیوه‌ای بود که پشت آینه ماسیده باشد. بلند شدی و یک لیوان آب پای ارکیده ریختی. شاخه را از جایی که خشک شده بود جدا کردی. برگ‌ها و قسمتی از ساقه بدون گل باقی ماندند. درِ بالکن را باز کردی. مه غلیظی دور چراغ دلمه بسته و روی میز و صندلی‌ها ته‌نشین شده بود. چراغ را روشن کردی. بنفشه‌های آفریقایی غرق آب بودند. مثل اینکه روی برگ‌هایش کپک سبزرنگی نشسته باشد. گلدان سنبل از کنار دیوار غلتیده بود وسط بالکن و پیازش از خاک بیرون افتاده بود ساعت پنج صبح را نشان می‌داد. بیرون از پنجره خط سپیدی عرض آسمان را شکافته بود. نوری آبی رنگ از شکاف آسمان سیاه بیرون می‌پاشید. دود خاکستری از دودکش آجری خانه‌ی روبه رو با کش و قوس بالا می‌رفت و محو می‌شد و...