کتاب نیمه شب دریاچه : سورنا در عیدنوروز برای دیدار پدربزرگش به قشم میرود. پدربزرگ در گروه حمایتحیوانات و محیطزیست کار میکند. آنان متوجه میشوند مسئولین سیرکبزرگ شهر با حیوانات بدرفتاری میکنند؛ از جمله با بچهخرسی که مادرش را تازه از دست داده است. آنان نقشهای میکشند تا بچهخرس را نجات بدهند؛ اما تربیت بچهخرس کار چندان سادهای نیست و... بخشی از کتاب: بابام ماششین را خاموش کرد و خِرِچی ترمزدستی را بالا کشید. - حالا بهتره همتون پیادهشین. الانه که ماشین بغلی بیاد و خودش رو بچسبونه به در. ماشین بغلی یک کامیون سردخانهدار بود که داشت آهسته و عقبعقب نزدیکتر می شد. یک سمند سفید، پر از آدمهای ریزودرشت با لباسهای رنگیپلنگی هم از پشت چسبید به ما و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر