اندرس قاتل

کتاب اندرس قاتل : بخشی از کتاب: در سالن پذیرش یکی از تأسف‌آورترین هتل‌های سوئد، مردی در عالم خیال سیر می‌کرد که قرار بود به زودی زندگی‌اش با مرگ و آسیب جسمی، دزدها و باج‌گیرها پر شود. تنها نوه‌ هنریک برگمان، دلال اسب، سرگرم تحلیل سیر بدبختی‌های پدربزرگ پدری‌اش بود. پیرمرد در زمینه‌ کاری‌اش در سرتاسر جنوب سوئد لنگه نداشت. هیچ وقت کمتر از هفت هزار حیوان در سال نمی‌فروخت، هرکدامشان درجه یک. اما از ????، کشاورزهای خائن شروع کردند به معاوضه‌ حیوانات مرده و زنده‌ پدربزرگ با تراکتور، با چنان سرعتی که برای پدربزرگ قابل درک نبود. هفت هزار معامله تبدیل شد به هفتصد تا، بعد شد هفتاد تا، بعد شد هفت تا. ظرف پنج سال، عایدی چند میلیون کرونی خانواده با دود موتور دیزل تراکتورها بر باد فنا رفت و...