کتاب مدرسه پر ماجرا(42)مدرسه بی مدرسه : چکیده: یک عده از آتش نشانها از ماشینهای آتش نشانی پایین پریدند و شلنگهای آب را روی آقای کلاتز ومعلمهای ما گرفتند. معلمها جیغ میزدند، داد و فریاد میکردند و حسابی دیوانه شده بودند. بعد چند تا سگ باحال از ماشینهای پلیس بیرون پریدند و شروع کردند به تعقیب معلمها! باید آنجا بودید و خودتان میدیدید! خیلی خندهدار بود. ما با چشمهای خودمان به طور زنده و مستقیم این صحنه را دیدیم. خب راستش دیدن این چیزها با چشمهای دیگران خیلی سخت است. آندرا سرش را تکان داد و گفت: «اوه! اصلا دلم نمیخواهد این جور صحنهها را ببینم. خشونت را دوست ندارم.» پرسیدم: تو چه دشمنیای با خشونت داری؟ و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر