کتاب مثلث های موازی : بخشی از کتاب: ?دیگ بابا فقط برای خودش میجوشید. بابا فقط سراغ دسته گلها نمیرفت. غنچه و شکوفه هم به تورش میخورد، دست رد به سینهشان نمی زد. بابا گلابگیری راه میانداخت. به جای سر سگ توی دیگش گلها بودند که میجوشیدند. شیره جانشان را که میگرفت، دست فرق میکرد. تمام این سالها با کابوس آن شب زندگی کردهام. با کابوس آنکه نکند حرف مامان درست از آب در بیاید که درآمد ولی آنقدر که فکر میکردم آوار نبود. میدانی، هیچ چیز به آن سختی نیست که آدم فکرش را میکند. بابا مثل همیشه، پشت میزگرد آشپزخانه نشسته بود. مامان گفت: «باهاش کاری هم کردی؟» سیما خواب بود. مثل همیشه. بیدار هم که میشد باز میخوابید. آنقدر میخوابید تا بابا برود. من صدایش را که میشنیدم، بلند میشدم ببینم چه خبر شده. آمدن بابا همیشه با یک دردسر بزرگ همراه بود. آن شب هم بابا آمده بود. مثل همیشه خونسرد. کلافه نبود و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر