کتاب دهکده پر ملال-داستان هایی از روستا : بخشی از کتاب: ?وقتی که حسین خان و مش سبزعلی تو ده برگشتند مردم چشم انتظار بودند. جریان را که فهمیدند خبر به سایر دهها دادند. همه را زیر سر علی آبادیها میدانستند. حسین خان می گفت: محال است بی هیچ باشد با این جادهسازیشان - دیوار حاشا بلند است. به مأمور دولت تو نمیتوانی بگویی، تبعیدت میکنن. آدم باید با دست خودش حق خودش را بگیره. مردم تصدیق کردند و گفتند: «ما بی آبی مردهایم چه امسال چه سال دیگر. آب تو رگهای ده باید بگرده.» شش پرها را بیرون آوردند با کیفار آمدند بلندی تل ایستادند. از دور گرد بلند بود. بقیه دهها حرکت کرده بودند تو صحرا خاک بود، معتمدین همه سوار بر اسب بودند. ده قاسمآباد به دههای دیگر محلق شد. چهرهها خشمگین بود. شش پرها در دستشان مثل پر کاهی بود. مش سیاوش میگفت: باید علی آبادیها را نیست و نابود کنیم که دیگر نرن جاده بکشن، پول بدن، ما آب را باز میکنیم. خبر به ده علیآباد رسیده بود. رفته بودند آن طرف رودخانه سنگر گرفته بودند و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر