کتاب کودک ایران شناس-قصه کرمان : بخشی از کتاب: شب، آسمان پر از ستارههای قشنگ شد. ماه با مهتابش همه جا را روشن کرد. چراغ ها کم کمک خاموش شدند و کرمان به خواب رفت. کرمان داشت در عالم خواب قدم میزد. ناگهان سه مرد عجیب را دید که با هم بحث میکردند. چه سبیلهای بزرگی داشتند، چه لباسهای گران قیمتی پوشیده بودند. حتماً آدمهای مهمی هستند. کلاههایشان هم شبیه تاج است. صددرصد مقام مهمی دارند. سرش را جلو برد و صدای یکیشان را شنید که میگفت: دستور دادم در معماری حمامم از آجرهای ساده و آبی استفاده کنند. دستور دادم از هنر خوشنویسانی مثل محمد معمار یزدی و علیرضا عباسی که از بهترین هنرمندان هستند، استفاده شود و... همه خانمها دوست دارند، در خانههایشان فرشهای من را پهن کنند. بچهها دوست دارند روی قالیهای دستبافت من بنشینند و بازی کنند. من کرمان هستم. از نظر مساحت هشتمین شهر ایران هستم و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر