کتاب سفر من به ستاره ها : ما در حالی بزرگ شدیم که خانواده دور ما را فرا گرفته بود. در بالا و پایین ساختمانها، عموزادههای کلی بودند. من بسیار احساس امنیت میکردم تا آن که مادر، مارک و من را برای پست کردن نامهای از این سو به آن سوی خیابان فرستاد؛ هنگامی که تنها پنج ساله بودیم. همانگونه که مادر به ما آموخته بود از چهارراه که کمی جلوتر بود، به آن سمت خیابان رفتیم. پس از آن که نامه را در صندوق پستی انداختیم، من به چهارراه برگشتم. ولی مارک، مانند همیشه بیپروا، از وسط خیابان رد شد. پس از آن من به هراس زندگی خود رسیدم ... برادر من با ماشینی برخورد کرد و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر