کتاب هفت گنبد : بخشی از کتاب: ما دو تا برادر همخون بودیم توی خوابم، نشسته بودیم جلوی آینهی اتاق گریم، یکی فنون به صورت من میزد، یکی موهای برادرم را جوگندمی میکرد. مثل فیلمهای هندی، من خالی سمت راست چانه داشتم، برادرم سمت چپ. به من نگاه میکردیم و لبخند میزدیم. گریمورها رفتند، لامپهای صد میز گریم خاموش شد، چراغ اتاق خاموش شد، هیچ نوری در اتاق نبود، چشم چشم را نمیدید اما من میدانستم برادرم آنجا نشسته. برادرم را نمیدیدم ولی او سرجاش بود، اینکه من نمیدیدمش او را نفی نمیکرد، برادریمان را نفی نمیکرد. گفتم: (چرا چراغا رو خاموش کردن؟) و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر