165 قصه شبانه از حیوانات جلد1

کتاب 165 قصه شبانه از حیوانات جلد1 : بخشی از کتاب- یک روز شیری در بیشه زار قدم می زد که یک مرد نجارو دخترش را دید که هیزم جمع می کردند. شیر از دختر خیلی خوشش آمد و می خواست با او ازدواج کند. شیر جلو رفت و به نجار گفت: من عاشق دختر تو شدم، میشه با او ازدواج کنم؟ مرد نجار ترسیده بود و اصلا نمی خواست که دخترش با یک هیولا ازدواج کند و...